تهاجم فرهنگی، مرگ تدریجی یک ملت است
تهاجم فرهنگى این است که یک مجموعه – سیاسى یا اقتصادى – براى مقاصد سیاسى خود و براى اسیر کردن یک ملت، به بنیانهاى فرهنگى آن ملت هجوم مىبرد.
آنچه ما آن را تهاجم فرهنگى دشمن مىنامیم و پیوسته مردم هوشیار خود و بیش از همه جوانان را به مجاهدت در برابر آن فرا میخوانیم، همانا کوشش همه جانبه دشمنان ما با استفاده از همه ابزارهاى تبلیغى و خبرى و سیاسى و امنیتى براى برانگیختن همین دشمن درونى است. (۱)
یکى از مسائلى که دشمن بهطور جدى در کشور تبلیغ مىکند، مسئله اباحیگرى است. اباحیگرى اعتقادى و عملى، یعنى پایبندیها و تقیدات و تکیهگاههایى که یک انسان را در حرکت خود به سمت هدف مشخصى عازم و مصمم مىکند، از او گرفتن و او را سرگردان و لنگ کردن؛ این را باید جدى بگیرید.
یکى از سیاستهاى دشمنان اسلام این است که ایمان مردم را بگیرند و اعتقاد آنها به انقلاب را سلب کنند. چند سالى است که این را در تبلیغاتشان شروع کردهاند.
بنده از همان اوایلى که این تبلیغات در رفتارهاى دشمنان کشور، اجرائى و عملیاتى شده بود – حدود ده، یازده سال پیش – متوجه این نکته شدم و به همه، بهخصوص به مسئولان فرهنگى هشدار دادم و گفتم اینها مىخواهند اصل اعتبار انقلاب را زیر سوال ببرند؛ انقلابى که یکى از افتخارات تاریخ بشرى در زمان ماست؛ انقلابى که یک ملت با دست خالى و به برکت ایمان، آن هم در مقابل یک دژ علىالظاهر تسخیرناپذیر استکبار در این منطقه آن را بر پا کرد و موفق شد؛ انقلابى به نام خدا؛ انقلابى در راه ارزشهاى اسلامى؛ انقلابى که ملتهاى مسلمان را به اسلامشان امیدوار و به هویت اسلامیشان دلگرم کرد؛ انقلابى که در همه نقاط جهان ملتها را خودباورى بخشید و آنها احساس کردند که یک ملت مىتواند بر بزرگترین موانع پیروز شود و فایق آید.
دشمنان مىخواستند پیام آزادى، معنویت، ارزش و فضیلت و کرامت انسانىاى را که در این انقلاب بود، ندیده بگیرند. این کارى بود که به صورت برنامهریزى شده و با انواع و اقسام طرق تبلیغاتى، آن را دنبال کردند.
البته متأسفانه یک عده غافل، به صورت پادو در داخل هم همانها را تبلیغ کردند و هنوز هم مىکنند. این براى آن است که پشتوانه فکرى، که در واقع تکیهگاه اراده و عزم راسخ مردم است از آنها گرفته شود و مردم احساس کنند پشتشان خالى است. مگر بدون ایمان و اعتقاد و بدون باور به راهى که انسان در آن قدم گذاشته، مىشود آن راه را ادامه داد؟
همه باید مسائل فرهنگى را جدى بگیرند. مظهر این تهاجم، همان اباحیگرى است که از راه خدشه در اعتقادات، تشویق جریانهاى خلاف اخلاق در جامعه و تشویق و ترویج انواع و اقسام فسادها ایجاد مىشود. اینها چیزهایى است که همه مسئولان کشور باید به آن بسیار توجه کنند و فقط مخصوص مسئولان فرهنگى نیست. (۲)
امروز ملت ایران به آن رتبهاى از اقتدار رسیده که خطرپذیرى دشمنان خود را بسیار بالا برده، جرأت نمی کنند به این ملت تهاجم نظامى کنند؛ می دانند سرکوب خواهند شد؛ می دانند که این ملت مقاوم است. بنابراین خطر تهاجم نظامى بسیار پایین است اما تهاجم فقط تهاجم نظامى نیست.
دشمن به آن نقاطى متوجه میشود که پشتوانه استقامت ملى ماست. دشمن وحدت ملى و ایمان عمیق دینى را هدف قرار میدهد. دشمن روحیه صبر و استقامت مردان و زنان ما را هدف قرار میدهد؛ این تهاجم از تهاجم نظامى خطرناکتر است.
در تهاجم نظامى شما طرفتان را میشناسید، دشمنتان را مىبینید اما در تهاجم معنوى، تهاجم فرهنگى، تهاجم نرم، شما دشمن را در مقابل چشمتان نمىبینید. هوشیارى لازم است.
نگذارید دشمن مثل موریانهاى به جان پایههاى فکرى و اعتقادى و ایمانى مردم بیفتد و آنها را دچار رخنه کند، این مهم است. همه وظیفه داریم مرزهاى ایمانى و مرزهاى روحى خودمان را حفظ کنیم. (۳)
تهاجم فرهنگی بلند شدن موی پسران نیست، عدم خودباوری است
چرا ایران باید در ردیف کشورهاى بهاصطلاح در حال توسعه – یعنى توسعه نیافته – قرار بگیرد؟ "در حال توسعه" یک تعبیر تعارفآمیز است، یعنى عقبمانده و توسعهنیافته. مگر ذهن و استعداد و قدرت فکرى ما از کسانى که امروز دویست سال در دنیاى علم پیشتازند، کمتر است؟ مىبینید که کمتر نیست. آنها به لحاظ علمى ۲۰۰ سال از ما جلوترند؛ این گناه پادشاهان است؛ گناه نظام دیکتاتورى است؛ گناه خاندانهاى پلیدى است که بر این کشور حکومت کردند؛ گناه خاندان پهلوى است.
همین احساسى که امروز من و شما داریم و باید در این کشور حاکم مىبود، یک روز آن را کوبیدند و خفه کردند. چرا خفه کردند؟ چون رؤساى این کشور، دست نشاندههاى همان قدرتهایى بودند که نمىخواستند این کشور اینطور حرکت و رشد کند؛ نمىخواستند این منبع ثروت مفت و مجانى را از دست بدهند.
اگر صاحب خانه بیدار باشد، دزد نمىتواند وسایل خانه را جلوى چشم او جمع کند و ببرد. یا باید صاحبخانه را خواب کنند، یا باید دست و پایش را ببندند و الا اگر بیدار باشد، دست و پایش باز باشد و قدرت هم داشته باشد، مگر به دزد اجازه مىدهد؟ کسانى که مىخواستند ایرانى خواب باشد، دست و پایش بسته باشد و حرکتى در راه مالک شدن موجودى و ثروت طبیعى خود نکند، آمدند کسانى را در رأس این مملکت گذاشتند.
نه فقط از لحاظ سیاسى و امنیتى، بلکه از لحاظ فرهنگى نیز ما را عقب نگه داشتند.
من که مىگویم تهاجم فرهنگى، عدهاى خیال مىکنند مراد من این است که مثلا پسرى موهایش را تا اینجا بلند کند. خیال مىکنند بنده با موى بلند تا اینجا مخالفم. مسئله تهاجم فرهنگى این نیست. البته بىبند و بارى و فساد هم یکى از شاخههاى تهاجم فرهنگى است اما تهاجم فرهنگى بزرگتر این است که اینها در طول سالهاى متمادى به مغز ایرانى و باور ایرانى تزریق کردند که تو نمىتوانى؛ باید دنبالهرو غرب و اروپا باشى. نمىگذارند خودمان را باور کنیم.
الان شما اگر در علوم انسانى، در علوم طبیعى، در فیزیک و در ریاضى و غیره یک نظریه علمى داشته باشید، چنانچه برخلاف نظریات رایج و نوشته شده دنیا باشد، عدهاى مىایستند و مىگویند حرف شما در اقتصاد، مخالف با نظریه فلانى است؛ حرف شما در روانشناسى، مخالف با نظریه فلانى است. یعنى آن طورى که مؤمنین نسبت به قرآن و کلام خدا و وحى الهى اعتقاد دارند، اینها به نظرات فلان دانشمند اروپایى همان اندازه یا بیشتر اعتقاد دارند!
جالب اینجاست که آن نظریات کهنه و منسوخ مىشود و جایش نظریات جدیدى مىآید اما اینها همان نظریات ۵۰ سال پیش را به عنوان یک متن مقدس و یک دین در دست مىگیرند! دهها سال است که نظریات "پوپر" در زمینههاى سیاسى و اجتماعى کهنه و منسوخ شده و دهها کتاب علیه نظریات او در اروپا نوشتهاند اما در سالهاى اخیر آدمهایى پیدا شدند که با ادعاى فهم فلسفى، شروع کردند به ترویج نظریات پوپر! سالهاى متمادى است که نظریات حاکم بر مراکز اقتصادى دنیا منسوخ شده و حرفهاى جدیدى به بازار آمده است اما عدهای هنوز وقتى مىخواهند طراحى اقتصادى بکنند، به آن نظریات کهنه قدیمى نگاه مىکنند!
اینها دو عیب دارند: یکى اینکه مقلدند، دوم اینکه از تحولات جدید بىخبرند؛ همان متن خارجى را که براى آنها تدریس کردهاند، مثل یک کتاب مقدس در سینه خود نگه داشتهاند و امروز به جوانهاى ما مىدهند. کشور ما مهد فلسفه است اما براى فهم فلسفه به دیگران مراجعه مىکنند! (۴)
تهاجم فرهنگى، مثل خود کار فرهنگى، اقدام آرام و بى سر و صدایى است
یکى از راههاى تهاجم فرهنگى، این بوده است که سعى کنند جوانان مؤمن را از پایبندیهاى متعصبانه به ایمان، که همان عواملى است که یک تمدن را نگه مىدارد، منصرف کنند. همان کارى را که در اندلس، در قرنهاى گذشته کردند. یعنى جوانان را در عالم، به فساد و شهوترانى و میگسارى و این چیزها مشغول کردند. این کار، حالا هم انجام مىگیرد.
من بارها گفتهام، عدهاى وقتى در خیابان نگاه مىکنند و زنانى را مىبینند که حجابشان قدرى ناجور است، دلشان خون مىشود. بله؛ این کار بدى است. اما کار بد اصلى، این نیست. کار بد اصلى آن است که شما در کوچه و خیابان نمىبینید! کسى به کسى گفت: چه کار مىکنى؟ گفت: دهل مىزنم. گفت: چرا صداى دهلت در نمىآید؟ گفت: فردا صداى دهل من در مىآید! صداى فروریختن ایمان و اعتقاد ناشى از تهاجم پنهانى و زیرزیرکى دشمن – اگر شما ملت و عناصر فرهنگى بیدار نباشید – خداى نخواسته، آن وقتى در مىآید که دیگر قابل علاج نیست!
عدهاى خیال کردهاند که وقتى ما به تهاجم فرهنگى غرب حمله مىکنیم، فقط مسئلهمان این است که یک نفر در خیابان حجابش را درست رعایت نکرده است. مردم بحمدالله حجابشان را رعایت مىکنند؛ الا افرادى قلیل. مسئله اینها نیست. این، فرعى است. اصل قضیه آن است که داخل خانههاست و از مجامع جوانان سرچشمه مىگیرد و دشمنان آنجا کار مىکنند. آن که آشکار نیست، آن که پنهان است، خطر آنجاست.
جوانان ما شهوات را دور انداختند، راحتى و لذت را دور انداختند؛ رفتند در میدان مبارزه و توانستند دشمن را به زانو درآورند. حال دشمن از جوانان ما انتقامش را مىگیرد. انتقامش چیست؟ انتقام دشمن این است که جوانان ما را به لذات و شهوات سرگرم کند. (۵)
تفاوت تبادل فرهنگی با تهاجم فرهنگی
"تهاجم فرهنگى"، با "تبادل فرهنگى" متفاوت است. تبادل فرهنگى لازم است. هیچ ملتى بىنیاز نیست از اینکه در همه زمینهها، از جمله در زمینه مسائل فرهنگى، از ملتهاى دیگر بیاموزد.
ملتها در رفت و آمدهایشان، آداب زندگى را، خلقیات را، علم را، لباس پوشیدن را، آداب معاشرت را، زبان را، معارف را و دین را از یکدیگر فرا گرفتهاند. این، مهمترین تبادلهاى ملتها با هم بوده است؛ حتى مهمتر از تبادل اقتصادى و کالا.
بسیار اتفاق افتاده است که این تبادل فرهنگى، به تغییر مذهب یک کشور انجامیده است! مثلا در شرق آسیا، بیشترین عاملى که اسلام را به این کشورها – از جمله به کشور اندونزى، به کشور مالزى و حتى به قسمتهاى مهمى از شبه قاره – برد، دعوت مبلغان نبود، بلکه رفت و آمد آحاد ملت ایران بود.
خود ملت ما هم، در طول زمان، خیلى چیزها از ملتهاى دیگر آموخته است و این، یک روند ضرورى براى تر و تازه ماندن معارف و حیات فرهنگى در سرتاسر عالم است. این، تبادل فرهنگى است و خوب است.
تهاجم فرهنگى این است که یک مجموعه – سیاسى یا اقتصادى – براى مقاصد سیاسى خود و براى اسیر کردن یک ملت، به بنیانهاى فرهنگى آن ملت هجوم مىبرد.
چنین مجموعهاى هم چیزهاى تازهاى را وارد آن کشور و آن ملت مىکند اما به زور؛ اما به قصد جایگزین کردن آنها با فرهنگ و باورهاى ملى. این، اسمش تهاجم است.
در تبادل فرهنگى، هدف، بارور کردن فرهنگ ملى و کامل کردن آن است. اما در تهاجم فرهنگى، هدف، ریشهکن کردن فرهنگ ملى و از بین بردن آن است.
در تبادل فرهنگى، آن ملتى که از ملتهاى دیگر چیزى مىگیرد، مىشود چیزهاى مطبوع و دلنشین و خوب و مورد علاقه را مىگیرد. فرض بفرمایید، دانش را از آنها تعلیم مىگیرد. فرض کنید، ملت ایران به اروپا مىرود و مىبیند آنها مردمى اهل سختکوشى و خطر کردنند. اگر این را از آنها یاد بگیرد، خیلى خوب است. به اقصاى شرق آسیا مىرود و مىبیند که آنها مردمى هستند داراى وجدان کار، علاقهمند به کار، مشتاق کار. اگر این را از آنها یاد بگیرد، خیلى خوب است. به فلان کشور مىرود و مىبیند مردم آن کشور، وقتشناس، داراى نظم و انضباط، داراى محبت، داراى حس ادب و حس احترامند. اگر یاد بگیرد، اینها چیزهاى خوبى است.
در تبادل فرهنگى، قضیه چنین است: ملت فراگیرنده، مىشود نقاط درست و چیزهایى را که فرهنگ او را کامل مىکند، از دیگران تعلیم مىگیرد. درست مثل انسانى که ضعیف است و دنبال غذاى مناسبى مىگردد. دوا و غذاى مناسب را مصرف مىکند، تا سالم شود و نقصش از بین برود.
در تهاجم فرهنگى، چیزهایى که به ملت مورد تهاجم مىدهند چیزهاى خوب نیست، بلکه چیزهاى بد است. فرض بفرمایید اروپاییها، وقتى تهاجم فرهنگى را در کشور ما شروع کردند، نیامدند روحیه وقتشناسىشان را، روحیه شجاعت و خطر کردن در مسائل را، یا تجسس و کنجکاوى علمى را در ملت ما منتشر کنند و با تبلیغات و تحقیقات، سعى کنند ملت ایران، ملتى داراى وجدان کارى یا وجدان علمى شود. این کارها را که نمىکنند!
مسئله لاابالىگرى جنسى را وارد کشور ما مىکردند. ملت ما، در طول هزاران سال، ملتى بود داراى مبالات جنسى؛ یعنى رعایتهاى مربوط به زن و مرد و این در تمام دوران اسلامى بوده است. نه این که کسى خطا و تخلف نمىکرده؛ خطا همیشه هست. در همه دورانها و در همه زمینهها، افراد بشر خطا مىکنند. خطا هست اما خطا غیر از این است که چیزى بشود عرف جامعه!
اگر در تبادل فرهنگى، ملتى که از فرهنگ بیگانه چیزى مىگیرد، تشبیه به آدمى شود که در کوچه و بازار، غذا و دواى مناسب مىخرد که مصرف کند؛ در تهاجم فرهنگى، ملتى را که تحت تهاجم قرار گرفته است، باید به بیمارى که افتاده و خودش کارى نمىتواند بکند، تشبیه کنیم. آن وقت دشمن، آمپولى به او تزریق مىکند و معلوم است آمپولى که دشمن تزریق کند، چیست! این، فرق دارد با آن دارو و درمانى که خود شما بروید و آن را با میل انتخاب و وارد بدنتان کنید. این، تهاجم فرهنگى است.
پس، تبادل فرهنگى به انتخاب ماست؛ اما تهاجم فرهنگى به انتخاب دشمن است.
تبادل فرهنگى انجام مىدهیم تا کامل شویم، یعنى فرهنگ خودى را کامل کنیم. اما تهاجم فرهنگى انجام مىگیرد تا فرهنگ خودى را ریشهکن کند. (6)
واردات مطبوعات نمونه ای از تعاطی فرهنگی
از ما سوال مىشود که "شما از وضع کنونى مطبوعات ایران راضى هستید یا نه؟" من اگر بخواهم در این جلسه خصوصى و خودمانى به شما مطلبى عرض کنم، جوابم این است که "نه؛ راضى نیستم." چرا؟ چون کیفیت مطبوعات کشور، متناسب با تاریخ مطبوعات در این کشور نیست.
ما درباره هر پدیدهاى که سخن مىگوییم و قضاوت مىکنیم، باید به تاریخ آن پدیده نگاه کنیم. یک وقت پدیدهاى است که اگرچه در دنیا سوابق زیادى دارد اما تازه وارد این سرزمین شده است. خوب، نمىشود زیاد انتظار داشت. یک وقت پدیدهاى است که ضعیف وارد شده یا به وسیله آدمهاى نالایق وارد شده است؛ نمىشود خیلى توقع داشت.
اما یک وقت پدیدهاى است که سابقه زیادى دارد و خوب هم وارد شده است، که مطبوعات از این قبیل است. البته مطبوعات، وارداتى است؛ یعنى جزء بخشهاى مثبت فرهنگ غرب است که ما از آنها گرفتیم.
یک وقت من درباره "تعاطى فرهنگى" – نقطه مقابل "تهاجم فرهنگى" – بحث مفصلى کردم که از مصادیقش، یکى همین مطبوعات است. (۷)
ادامه دارد.