امام اصحاب وفادار خود را صدا میزند
بعد از شهادت یاران باوفا، امام حسین علیهالسلام پیوسته به راست و چپ مىنگریست و هیچ یک از اصحاب و یاران خود را ندید جز آنان که پیشانى به خاک ساییده و صدایى از آنها به گوش نمىرسید، پس ندا داد:
«یا مُسْلِمَ بْنَ عَقیلٍ، وَ یا هانِىَ بْنَ عُرْوَهَ، وَ یا حَبیبَ بْنَ مَظاهِرَ، وَ یا زُهَیْرَ بْنَ الْقَیْنِ، وَ یا یَزیدَ بْنَ مَظاهِرَ، وَ یا یَحْیَى بْنَ کَثیرٍ، وَ یا هِلالَ بْنَ نافِعٍ، وَ یا إِبْراهِیمَ بْنَ الُحصَیْنِ، وَ یا عُمَیْرَ بْنَ الْمُطاعِ، وَ یا أَسَدُ الْکَلْبِىُّ، وَ یا عَبْدَاللَّهِ بْنَ عَقیلٍ، وَ یا مُسْلِمَ بْنَ عَوْسَجَهَ، وَ یا داوُدَ بْنَ الطِّرِمَّاحِ، وَ یا حُرُّ الرِّیاحِىُّ، وَ یا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَیْنِ، وَ یا أَبْطالَ الصَّفا، وَ یا فُرْسانَ الْهَیْجاءِ، مالی أُنادیکُمْ فَلا تُجیبُونی، وَ أَدْعُوکُمْ فَلا تَسْمَعُونی؟! أَنْتُمْ نِیامٌ أَرْجُوکُمْ تَنْتَبِهُونَ؟
أَمْ حالَتْ مَوَدَّتُکُمْ عَنْ إِمامِکُمْ فَلا تَنْصُرُونَهُ؟ فَهذِهِ نِساءُ الرَّسُولِ صلى الله علیه و آله لِفَقْدِکُمْ قَدْ عَلاهُنَّ النُّحُولُ، فَقُومُوا مِنْ نَوْمَتِکُمْ، أَیُّهَا الْکِرامُ، وَ ادْفَعُوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُولِ الطُّغاهَ اللِّئامَ، وَ لکِنْ صَرَعَکُمْ وَاللَّهِ رَیْبُ الْمَنُونِ وَ غَدَرَ بِکُمُ الدَّهْرُ الخَؤُونُ، وَ إِلّا لَما کُنْتُمْ عَنْ دَعْوَتی تَقْصُرُونَ، وَلا عَنْ نُصْرَتی تَحْتَجِبُونَ، فَها نَحْنُ عَلَیْکُمْ مُفْتَجِعُونَ، وَ بِکُمْ لاحِقُونَ، فَإِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ.
اى مسلم بن عقیل! اى هانى بن عروه! اى حبیب بن مظاهر! اى زهیر بن قین! اى یزید بن مظاهر! اى یحیى بن کثیر! اى هلال بن نافع! اى ابراهیم بن حُصَین! اى عمیر بن مطاع! اى اسد کلبى! اى عبداللَّه بن عقیل! اى مسلم بن عوسجه! اى داود بن طرمّاح! اى حرّ ریاحى! اى على بن الحسین! اى دلاورمردان خالص! و اى سواران میدان نبرد! چه شده است شما را صدا مىزنم ولى پاسخم را نمىدهید؟ و شما را مىخوانم ولى دیگر سخنم را نمىشنوید؟ آیا به خواب رفتهاید که به بیدارىتان امیدوار باشم؟ یا از محبّت امامتان دست کشیدهاید که او را یارى نمىکنید؟
این بانوان از خاندان پیامبرند که از فقدانتان ناتوان گشتهاند. از خوابتان برخیزید، اى بزرگواران! و از حرم رسول خدا در برابر طغیانگران پست، دفاع کنید.
ولى به خدا سوگند! مرگ، شما را به خاک افکنده، و روزگار خیانت پیشه با شما وفا نکرده، وگرنه هرگز از اجابت دعوتم کوتاهى نمىکردید، و از یاریم دست نمىکشیدید، آگاه باشید، ما در فراق شما سوگواریم و به شما ملحق مىشویم، إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ». (معالی السبطین، ج ۲ ص ۱۷)
فطرس که بود:
جبرئیل برای تبریک ولادت امام حسین از جزیره ای عبور میکرد.که در ان جزیره فرشته ای به نام فطرس وجود داشت و از حاملان عرش بود برخورد کرد.فطرس چون در یکی از اوامر الهی تاخیر و سهل انگاری کرده بود در ان جزیره محبوس شده و بالهایش شکسته شده بود وقتی امام حسین به دنیا امد فطرس۷۰۰سال بود که در ان جزیره محبوس ومشغول به عبادت خدا بود.
خواهش فطرس از جبرئیل:
فطرس وقتی دیدجبرئیل که همراه ملائک به زمین نزول میکنند از او پرسید که کجا میروید او گفت خداوند به حضرت محمد نعمتی ارزانی داده ومرا فرستاده تا به او تبریک بگویم .فطرس گفت ای جبرئیل مرا با خود ببر شاید که ان حضرت بر من دعا کند وخدا از گناهان من بگذرد.